۱۳۸۹ تیر ۲۹, سه‌شنبه

ظهر شهریور

دوباره هیجان دارم ، برای دیدنت انگاری

هدیه ای که گرفتم ،تو دوستش داری ؟

یه پیرهن صورتی تن می کنم برات

یه روزنامه به دست می گیرم، با شلوار جین –کراوات

می دَوَم همه راهُ ، از خونه تا به قرار

دلم برات تنگ می شه روزا همش سر کار

قرارمون باشه کنار، نه – وسط میدون آزادی

بذار همه ببینن ، گلی که بهم دادی

ولی همش نگرانم به قرارمون نرسی ، که آخر سر

روزنامه مو مچاله کنم ، تو ظهر داغ شهریور



هیچ نظری موجود نیست: