دوباره هیجان دارم ، برای دیدنت انگاری
هدیه ای که گرفتم ،تو دوستش داری ؟
یه پیرهن صورتی تن می کنم برات
یه روزنامه به دست می گیرم، با شلوار جین –کراوات
می دَوَم همه راهُ ، از خونه تا به قرار
دلم برات تنگ می شه روزا همش سر کار
قرارمون باشه کنار، نه – وسط میدون آزادی
بذار همه ببینن ، گلی که بهم دادی
ولی همش نگرانم به قرارمون نرسی ، که آخر سر
روزنامه مو مچاله کنم ، تو ظهر داغ شهریور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر