۱۳۸۹ تیر ۱۴, دوشنبه

نارسیس







نارسیس










گوشهام با صدای تو جفت می گیرد


و چشمهام با غیاب تو...






نشرو نموی جدی با خود و


جریان تو تا آخرین شبها تمام نمی شودم


چه شبهایی بود


وقتی به زیر این پتو وصل می شدم به تو و گوشی را


می گذاشتم روی گوشهام با لبهام


لب لب لب تو گل انارو برات می خوندم


و بعد زیر همین اشکهام می خوابیدم یا به زیر این پتو


مهم نبود


مهم فقط صدای تو بود و این گوشی که تا صبح


در گوش من بوق فدایت شوم تو امشب را تنها بخواب


من فردا می آیم می زد و


انگار گوشی شبیه


تو


بود


در


آغوش


من






و بعد چه نازی وقتی پشت این گوشی ببوسمت






و صدای تو با موسیقی


آن گل سرخی که دادی


در سکوت خانه پر می شد






و قطع این ارتباط هم جنون مرا


پر از پژمردم از بس که تو را ندیدم می کرد


من دیوانه تو بودم و انگار جنونم از پشت این گوشی به تو نمی رسید


نمی رسید که برگردد به سطرهای پایانی


و پایانی نداشت






_ گوشی لطفاَ _ !!






بند را به آب داده بودم


صدای تو وتو و تکرار تو و تو در گوشی را با خودم


عوضی گرفتم و شماره خودم را از اول گرفته بودم


هزارو سیصد و شصت و دو


و تاریخ تو را بلد نبودم و


ارجاعی جز تاریخ شعرم نداشتم


خرداد هزارو سیصد و هشتاد و سه روز بعد ...


این ها را همه جا سنگ کرده ام


اما در میان گوشی هیچ چیزی تکرار خودش را مفهوم نیست










می شود تکرار کنی منظورت از اینکه دوستم داری یا نه


چه بوده است ؟


چه کم داشتی از این بیسیم که خط نمی دادی


در روزهای آخر جنگ ؟


_ جنگ خواب خمپاره ها را درون گیلاس مشروبم می ریخت


و گوشی را بر نمی داشتی از ترس آن کسی که فکر می کردی


پشت این خطوط لعنتی منم .






و رفتی و رفتی و رفتنت را با بوق بوق


تند تند این گوشی این گوشی تمام تمام نکردی نکردی


نمی کنی نمی کنی ؟






بر نداشتی جنازه مرا از زیر پات


بردار


این گوشهام بی صدای تو می میرد


بردار






دست بردار از این گیلاس الکل پریده


دست بردار


گوشی را


خون به جای تو از لبام می ریزد


بر


دار


خرداد 83 تهران


***


هیچ نظری موجود نیست: