اینجا محلی است برای به اشتراک گذاشتن شعر، ترانه،نقد وبررسی آن... شما هم می توانید نوشته های خود را در اختیار این صفحه قرار دهید تا آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.
۱۳۸۹ اسفند ۳, سهشنبه
۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه
این قصه را از چشم بالا آورده ام
قد قامت النساء این خانه
به قامت شکسته ام بر پا می شود .
شرم در حضور تو به سکته می افتد
و انکار می شوم
دختری که غرق شده بود
در پیشانی ام
با موهای قرمز و
مویه های بی علاقه به بسترم
تو فلس بی قرار نوری و
حل نمی شوی، در قیژ قیژ بخت من
دلتنگ یک اشاره به گوشه توام
محتاج خوان آااب ...
وای که چقدر
بوسعید می خوانم، این شبها
بر مزار ابروهای باستانی ات
و مردود می شوم دوباره در امتحان ظهر قامت ات
بر دیوار اتاقم
آاااه ه ه
جویده عکسهایت تنهایی ام
چم است که هنوز
به گوشه چشمی بیمار می شوم و
تا صبح لیلای بو سعید
در چشم ام اقامه می بندد
حسام تنهایی /بهمن89
اشتراک در:
پستها (Atom)